ColumView


TopBridge 
   

History Truths...

1400 years, Iran



Select click, browse Categories above contains essential reading. Submenu are opened for your convenience

If you encountered any broken link(s) or errors messages, please to contact and e-mail us with the link address or error message. This is not site e-mail please use for error messages only! Some Files requires Adobe Acrobat Reader, to download click Powered by: Direcconnect
نخستين دانشگاه نوين در ايران

دانشگاه تهران، به عنوان نخستين دانشگاه امروزين در ايران در پانزدهم بهمن 1313 رسماً گشايش يافت اما مسئولان اين دانشگاه پانزدهم دی را به عنوان هفتادمين سالگرد آن گرامی داشته اند. دانشگاه تهران از بناهای دوره نوسازی ايران است و پيش از آن از دانشگاه اگر تصوری در ايران وجود داشت همان دانشگاه جندی شاپور عهد ساسانی بود و بعدتر در دوره اسلامی مدارسی مانند مدرسه نظاميه بغداد که نظام الملک طوسی بنا نهاد و مدارس ديگری مانند آنها در تبريز، فارس، خراسان و اصفهان.

در دوره جديد اما، تنها نام دارالفنون به ياد می آيد که در دوره ناصرالدين شاه تا حدی به شيوه فرنگی بنياد شد، اما دارالفنون حد اکثر يک دانشکده بود، همچنان که مدرسه علوم سياسی و مدرسه طب و مدرسه فلاحت.

دانشگاه تهران نخستين دانشگاهی است که به معنی دانشگاه و به شيوه نوين پايه ريزی شد و به پيروی از دانشگاههای امروزی مغرب زمين شکل گرفت.

اين دانشگاه را در واقع دو تن ساخته اند: امير کبير و رضاشاه.

اميرکبير برای آنکه دارالفنون را پايه گذاشت و رضاشاه که بانی واقعی دانشگاه بود.

چگونگی شکل گيری دانشگاه تهران داستان جذابی دارد: علی اصغر حکمت نخستين رئيس دانشگاه تهران در گزارشی می گويد در اواخر بهمن ۱۳۱۲ در جلسه هيئت وزيران از "آبادی تهران و عظمت ابنيه و قصور زيبای جديد" سخن می رفت.

تهران تا حد زيادی در دوره رضاشاه نو شده بود و هر يک از وزيران سخنی در اين باب می گفتند.

علی اصغر حکمت که وزير معارف بود گفت: "در آبادی و عظمت پايتخت البته شکی نيست ولی نقصی که دارد اين است که اين شهر هنوز عمارت مخصوص اونيورسيته ندارد“.

طرح دانشگاه تهران به آندره گدار فرانسوی سپرده شد که رئيس کل باستانشناسی و رئيس موزه ايران باستان بود و انتخاب زمين در محل کنونی دانشگاه تهران که آن وقتها به اراضی جلاليه معروف بود، انتخاب خود رضاشاه است

شاه در پاسخ گفت ” بسيار خوب، آن را بسازيد“!

رضا شاه چنان قاطع گفت بسازيد که ساختند.

در جلسه بعدی هيئت وزيران، دويست و پنجاه هزار تومان بودجه برای تأسيس دانشگاه تصويب شد.

سال بعد اين بودجه به يک ميليون تومان افزايش يافت و دانشگاه تهران افتتاح شد (پانزدهم بهمن ۱۳۱۳).

نام دانشگاه و دانشکده را هم کميسيونی که برای طرحريزی دانشگاه تشکيل داده بودند به جای يونيورسيته و فکولته گذاشت.

خود همين کميسيون طرحريزی موضوع مهمی است که نشان می دهد کارها چقدر با حساب و کتاب و فکر شده انجام می گرفت.

وقتی صحبت از دانشگاه می کنيم تصوير فيزيکی آن در نزديکی ميدان انقلاب در خيابان انقلاب مجسم می شود اما آنها که دانشگاه تهران را ساختند خوب می دانستند که اين فقط ظاهر دانشگاه است.

دانشگاه يک جسم دارد و يک جان؛ جسم دانشگاه همان است که به محض شنيدن نامش تداعی می شود اما جان دانشگاه در سازمان آن نهفته است.

کميسيون طرحريزی تأسيس دانشگاه را برای همين پديد آوردند که به جان و روان دانشگاه فکر کند.

اين کميسيون به معنی واقعی جامع الاطراف بود؛ از مکتب قديم، سيد نصرالله تقوی و بديع الزمان فروزانفر را برای عضويت در اين کميسيون برگزيدند و از مکتب دارالفنون، غلامحسين رهنما و علی اکبر دهخدا را، از مکتب غرب دکتر عيسی صديق و دکتر رضازاده شفق و دکتر امير اعلم را که اولی و آخری در فرانسه و دکتر شفق در برلين تحصيل کرده بود.

امروز وقتی کسی می گويد دانشگاه، يعنی دانشگاه تهران، در تاکسی و در اتوبوس، مردم نمی گويد دانشگاه تهران، همه می گويند دانشگاه، حتی به کتابفروشيهای روبروی دانشگاه تهران می گويند کتابفروشيهای جلو دانشگاه

دکتر علی اکبر سياسی هم که درس خوانده فرانسه و رئيس اداره تعليمات عاليه بود به اين جمع اضافه شد و دکتر علی اصغر حکمت هم که خود باعث و بانی دانشگاه و از معدود درسخواندگان فرانسه بود، طبعاً در جمع کميسيون حضور داشت.

همين کميسيون بود که قانون دانشگاه را نوشت و سازمان دانشکده های ششگانه را به وجود آورد.

ششگانه برای اينکه در آغاز برای دانشگاه تهران شش دانشکده در نظر گرفته شده بود: دانشکده پزشکی، دانشکده علوم، دانشکده حقوق، دانشکده ادبيات، دانشکده فنی و دانشکده معقول و منقول که بعدها به دانشکده الهيات تغيير نام داد.

اين دانشکده ها در شش زاويه محوطه دانشگاه تهران ساخته شدند و بعدها البته تعداد دانشکده ها اضافه شد و به هفده هجده رسيد.

طرح ساختمان دانشگاه نيز به آندره گدار فرانسوی سپرده شد که رئيس کل باستانشناسی و رئيس موزه ايران باستان بود.

او همان کسی است که غير از پرديس دانشگاه تهران، موزه ايران باستان را در تهران به يادگار نهاده و طرح دانشکده پزشکی و حقوق و علوم سياسی هم از اوست، همچنين طرح باشگاه دانشگاه تهران که بعدها ساخته شد.

انتخاب زمين در محل کنونی دانشگاه تهران که آن وقتها به اراضی جلاليه معروف بود انتخاب خود رضاشاه بود.

کسانی که برای زمين دانشگاه مطالعه کرده بودند بين اراضی بهجت آباد و جلاليه مردد مانده بودند.

زمين کنونی دانشگاه تهران را به قيمت متری پنج ريال (با دهشاهی تخفيف، چهار ريال و نيم) به صد هزار تومان خريدند و طيق نقشه آندره گدار خيابان کشی کردند و کنار خيابانها درخت چنار کاشتند و جای دانشکده ها را معلوم کردند و پرديس دانشگاه تهران شکل گرفت

علی اکبر داور و بيشتر وزيران، به استثنای علی اصغر حکمت، اراضی بهجت آباد را ترجيح می دادند.

وقتی رضاشاه وارد جلسه شد پرسيد: "بحث بر سر چيست"؟ گفتند: "انتخاب محل برای دانشگاه"، شاه گفت: "باغ جلاليه را انتخاب کنيد، بهجت آباد شايسته نيست، عرصه آن کم و اراضی آن سيلگير است، من همه اين نواحی را با اسب گردش کرده و ديده ام “. مطلب تمام شد.

اراضی جلاليه را به قيمت متری پنج ريال (با دهشاهی تخفيف، چهار ريال و نيم) به صد هزار تومان خريدند و طيق نقشه آندره گدار خيابان کشی کردند و کنار خيابانها درخت چنار کاشتند و جای دانشکده ها را معلوم کردند و پرديس دانشگاه تهران شکل گرفت.

درست همين محوطه ای که امروز می بينيم با چند تغيير و دستکاری که بعدها داده شد، از جمله مسجد دانشگاه تهران که با گلدسته های زيبايش در زمان محمد رضاشاه ساخته شد و طراح آن عبدالعزيز فرمانفرماييان است، همچنين ساختمان کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران که باز هم فرمانفرماييان با کمک يک دو تن ديگر طراحی کرد، نيز زمين چمن دانشگاه که در دوره جمهوری اسلامی تبديل به مکان سرپوشيده ای برای نماز جمعه شد، از تغييرات بعدی آن است.

نمی توان از ساختمان دانشگاه تهران سخن گفت و از سر در زيبای آن حرفی به ميان نياورد.

اين سردر در سال تحصيلی ۴۵ - ۴۶ ساخته شد و طراح آن دانشجوی جوان آن دوره، کورش فرزامی بود، ظاهراً کل بنا هم ۲۴۵۰۰ تومان برای دانشگاه خرج برداشت که امروزه با آن يک بخاری ارج هم نمی توان خريد.

اما وقتی می گوييم دانشگاه تهران، همين بنای آن نيست که بين چهار خيابان اطرافش محاط شده است. دانشگاه تهران در تمام کشور پراکنده است.

يک روز در سالگرد دانشگاه تهران، دکتر هوشنگ نهاوندی که رئيس آن بود سخنی گفت که نشان از قدر معنوی و شهرت و اعتبار دانشگاه تهران داشت.

گفت امروز وقتی کسی می گويد دانشگاه، يعنی دانشگاه تهران.

درست می گفت، در تاکسی و در اتوبوس، مردم نمی گويد دانشگاه تهران، همه می گويند دانشگاه.

حتی به کتابفروشيهای روبروی دانشگاه تهران می گويند کتابفروشيهای جلو دانشگاه.

اين شايد به خاطر آن است که تمام نوسازی ايران در دوره بعد از رضاشاه مديون همين دانشگاه تهران است.

تمام نخبگان ايران از همين دانشگاه تهران برخاسته و بعدها يا در آن تدريس کرده يا به آبادانی کشور همت گمارده اند.

امروز که به فرهنگ و مدنيت نوين کشور نگاه می کنيم تقريباً هر چيزی يادآور دانشگاه تهران است.

در عرصه فرهنگ‏، لغتنامه دهخدا و فرهنگ معين و فرهنگ عميد يادآور دانشگاه تهران است، از استادان قدر اول دانشگاه، نامهايی چون ميرزا محمد خان قزوينی، جلال همايی، ملک الشعرای بهار، سعيد نفيسی، بديع الزمان فروزانفر و عبدالعظيم قريب يادآور نام دانشگاه تهران است و همچنين در نسل بعدتر، پرويز ناتل خانلری، عبدالحسين زرين کوب، عباس زرياب و ديگران.

در پزشکی نامها چندان زياد است که بهتر است برای نمونه از کسی نام نبريم.

در عرصه هنر نامهای درخشانی چون مهندس هوشنگ سيحون، مهندس فروغی و ابوالحسن صديقی نام دانشگاه تهران را به خاطر می آورند.

در زمينه حقوق، استادان برجسته ای مانند دکتر محمد نصيری، دکتر محمدحسين علی آبادی، دکتر حسن امامی و ... در آن دانشگاه بوده اند.

در زمينه علوم، نامدارانی چون حسين گل گلاب، دکتر عبدالله شيبانی و دکتر محمود حسابی در دانشگاه تهران بوده اند و در مطالعات اجتماعی نامی چون دکتر غلامحسين صديقی به چشم می خورد.

اين نامها همه مربوط به گذشته است و شمار معاصران برجسته چندان است که نمونه وار نمی توان از عده ای نام برد، چرا که حذف و فراموش کردن هر نامی می تواند موجب سرافکندگی شود.

تنها برای يادآوری می توان گفت که اين اواخر، فرهنگستان زبان ايران از سه تن قدردانی کرد: دکتر مسلم بهادری، دکتر نصرالله پورجوادی و مرتضی مميز که هر سه از برخاستگان دانشگاه تهران و استاد همين دانشگاهند.

اولی استاد پاتولوژی داشکده پزشکی، دومی استاد فلسفه و سه ديگر استاد هنر.

و چنين است که دانشگاه تهران، دانشگاه مادر است و همه کسانی که بعدها دانشگاههای ديگر کشور را ساختند از اين دانشگاه برخاسته اند و از آن مهمتر، همه کسانی که مملکت را ساختند.

با سپاس از سايت بی بی سی با کمی تغيير از متن پيشين

ح-ک

Time line:

History of Iran starts 2500 years before Christ .

1160 years later Muslims occupied land of nobles, for over 1400 Iranians fought to deport the occupiers.

33 years ago they re-occupied our homeland. The Renaissance is on its way..!


Persian Kings

Cyrus 559-530 BC -29 years
Cambyses 530 BC -522 8 years
Darius 521-486 BC -35years
Xerxes 486-465 BC -21 years

       
 
It is up to the people of Iran, to form powerful resistance preventing dictatorship We believe that as long as there are people living in Iran, it is our responsibility to resist the injustice.

بر اين باور هستيم تا زمانی که در ايران زندگی هست، مسئوليت ما است تا در مقابل نا برابری ها مقاومت کنيم
We pledge alliance, with those who voice against religious regimes, terror, and welcome secularism, separation of religion and the state, we seek freedom and peace!
Home | Questions... | Mission | Before Islam | After Islam | After 1979 | History | Food for thought...| Koranic Verses| Cultural Rejuvenation-shafa | Salman Parsi & Mohammad -by shafa | What we support | Contact us
| N | O | , | T | O | , | R | E | L | I | G | I | O | N |