ColumView



TopBridge 
   

After 1979...

1400 years, Iran



Select click, browse Categories above contains essential reading. Submenu are opened for your convenience

If you encountered any broken link(s) or errors messages, please to contact and e-mail us with the link address or error message. This is not site e-mail please use for error messages only! Some Files requires Adobe Acrobat Reader, to download click Powered by: Direcconnect


مختصر شرحی در وابستگی جناب آقای سيد محمد خاتمی به دولت فخيمه انگليس

پيش از آنکه به شرح مطلب اصلی يعنی دلائل وابستگی خانوادگی جناب آقای سيد محمد خاتمی به سياست دولت فخيمه انگليس، و بطور کلی به گروه انگلو اسلاميست های ايران، پرداخته شود، ضرورت دارد که مطالب ديگری را به صورت مقدمه به استحضار خوانندگان گرامی برسانيم:

مقدمه اول:

تصميم استعمار گران انگليسی به اضمحلال حوزه مذهبی اصفهان و تاسيس حوزه های مذهبی جديد در امپراطوری عثمانی

از دوران صفویه که در اثر اقدامات سلاطين آن سلسله، اکثريت قريب به اتفاق مردم مسلمان و شافعی مذهب ايران به آئين شيعه گرويدند، تا تاسيس سلسله قاجار، مرکز دينی شيعيان در شهر اصفهان قرار داشته است.

اولين نمايندگان و ماموران حسابگر و نفع طلب انگليسی که جز تعصب شديد در مورد عظمت بريتانيای کبير، هيچ تعصب ديگری مخصوصا از نظر مذهب نداشته اند ضمن بررسی های دقيقی که از همان ابتدا در ايران به عمل آوده اند، متوجه شده استفاده هائی که می توانند از پيشوايان بزرگ روحانی به عمل آورند شده اند.

اينان ابتدا در صدد برآمده اند که روحانيون بزرگ وقت را با وسائلی که هميشه در اين قبيل مواقع معمول می باشد، تطميع کرده و به انجام خيانت های مورد نظر خود وادار سازند. اما ظاهرا در اين راه موفقيت چندانی نصيبشان نشده است. زيرا همواره يکی از مهمترين وسايل ماموران استعمار گر برای وادار ساختن اهالی کشور های ديگر به خيانتکاری پول بوده است. ولی اين روحانيون بزرگ با در اختيار داشتن در آمد سرشار موقوفات و وجوه شرعيه فراوان، احساس احتياج به پول نمی کرده اند تا اينکه خود را در مقابل دريافت مبلغی در اختيار بيگانگان قرار دهند.

وسيله مهم ديگر ماموران استعمار، رساندن ايادی خود به مشاغل و مقامات حساس و عالی از طريق تبليغ، انواع صحنه سازی ها و حتی جنايت بوده است، با اين شرط که آنان پس از نيل به آن مقامات و مشاغل هر اقدام خيانتکارانه ای را بی چون و چرا به مرحله اجراء در آورند. اين امر نيز نمی توانسته است در مورد آن روحانيون بزرگ قابل اجرا باشد، زيرا آنان به قدر کافی در نظر مردم محترم بوده اند و ماموران استعمار، نمی توانسته اند مقام و احترامی بالاتر، برای آنان دست و پا کنند.

وسيله ديگر ماموران استعمار گر استفاده از زنان جوان و زيبا بوده است که از اين حيث نيز همواره حتی برای هر روحانی درجه دوم نير وفور نعمت، وجود داشته است و دارد! يعنی هر يک از آنان گذشته از يک يا چند زن عقدی دائمی، غالبا در حرمسرای خود تعدادی زن صيغه ای هم داشته اند.

در هر حال دراين شرائط دولت استعماری انگلستان به اين نتيجه رسيده است که مرکز مذهبی اصفهان و روحانيون موجود در آن به دردش نمی خورد و از اوائل دوران قاجاريه تصميم گرفته است که مرکز جديدی در جا های ديگر تاسيس نمايد و در آن مراکز از همان ابتدا روشی را معمول دارد که هيچکس جز ايادی و نوکران گوش به فرمان خودش نتوانند به مقام رهبری شيعيان دست يابد. به عبارت روشنتر، نيل به مقام مرجعيت يا رهبری شيعيان را وسيله تطميع برای افراد خائن و ريا کاری قرار دهد که برای سر سپردگی و خدمت به انگلستان آمادگی دارند.

در اجرای اين تصميم، قرعه فال جهت تاسيس مراکز مذهبی جديد بنام "کربلا و نجف" افتاده است. زيرا اين دو شهر در آن زمان در قلمرو امپراطوری سنی مذهب عثمانی قرار داشته اند و با توجه به تعداد قابل توجهی افراد شيعه مذهب در بين النهرين آن زمان و عراق کنونی ، دولت انگلستان می توانسته است در زمان های مقتضی از اين مراکز شيعه مذهب مانند شمشير دو دم هم بر عليه دولت عثمانی و هم بر عليه دولت ايران استفاده کند.

يعنی اولا؛ به علت خارج بودن دو شهر از قدرت و تسلط دولت ايران، مراجع تقليد مقيم آنها بتوانند، بدون دغدغه خاطر و ترس، به صدور هر فتوائی بر عليه هريک از زمامداران و قدرتمندان اين کشور مبادرت کنند .

و ثانيا؛ شيعيان بين النهرين به قدرت قابل توجهی تبديل شوند تا در هر زمان که لازم باشد بتوانند برای دولت عثمانی از راه های متعدد مثلا ايجاد جنگ شيعه و سنی، ايجاد مزاحمت نمايند.

اما شواهد موجود نشان می دهد که دولت انگلستان کاظمين و سامره را نيز از ياد نبرده بوده است. به اين معنی که پيش از آنکه کربلا و نجف را به عنوان مراکز جديد مذهبی شيعيان انتخاب نمايد در مورد اين دو شهر مخصوصا در مورد کاظمين که مدفن دو نفر از امامان شيعه در آن قرار دارد بررسی های کافی بعمل آورده است.

کسيکه مامور انجام بررسی های جامع در تمام زمينه های مورد نظر در کاظمين، به ويژه برآورد هزينه های لازم برای تاسيس يک مرکز مذهبی شيعه، در آن شهر بوده ظاهرا نام سيد صالح را به خود بسته بوده است.

اين شخص با قيافه ای کاملا اروپائی ولی با لباس روحانيون شيعه مذهب لبنان بوده، به ناگهان در سال 1197 قمری (برابر با 1162 خورشيدی، 1783 ميلادی) با شجره نامه ای مشکوک در کاظمين پيدا شده و مدعی گرديده است که چون در لبنان جانش درخطر قرار داشته، لذا از آن کشور فرار کرده است.

اين شخص، آقای سيد صالح، خود را به عنوان فرزند سيد محمد شرف الدين (ابن سيد ابراهيم شرف الدين) که يکی از پيشوايان مذهبی شيعه لبنان بوده معرفی می کرده است. ما در حال حاضر ميدانيم که سيد محمد شرف الدين در سال 1139 قمری(يعنی 58 سال قبل از مهاجرت مزبور) در لبنان وفات يافته بوده ولی نمی دانيم که سيد صالح در زمان مهاجرت به کاظمين چند سال از سنش می گذشته است.

سيد صالح دارای دو فرزند پسر بوده است به اسامی سيد محمد علی و سيد صدرالدين.

جالب توجه اين است که تعدادی از فرزندان و فرزندزادگان سيد محمد علی به لبنان مهاجرت کرده و به بهانه اينکه لبنانی الاصل و از فرزندزادگان سيد ابراهيم شرف الدين می باشند ( و بهمين جهت هم به آل شرف الدين شهرت دارند) در ميان شيعيان لبنان جائی برای خود باز کرده اند و تعدادی از آنها با استفاده از امداد های غيبی، در آن کشور به مقاماتی نيز رسيده اند.

اما آن عده از فرزندان سيد صالح که در همان بين النهرين (عراق) باقی مانده اند و شهرت آل صدر را برای خود برگزيده اند، اکثرا به صورت ظاهر، از مخالفان و مبارزان سر سخت صاحب بوده ولی در حقيقت از خدمتگزاران صميمی و واقعی آن حضرت! محسوب می شده اند.

تعدادی ازاين مبارزان ضد انگليسی نيز با حمايت امداد های غيبی در عراق به مشاغل عالی دست يافته اند که از جمله آنان می توان سيد محمد، نتيجه (پسر نوه) سيد محمد علی نام برد. وی «..درکنار ميرزای دوم شيرازی عليه انگليس قيام نمود و سالها در عراق رئيس مجلس اعيان بود و به مقام نخست وزيری نيز رسيد..» دائرة المعارف تشيع – جلد اول صفحه 192).

مقدمه دوم:

تغيير تصميم دولت انگليس در مورد مراکز مذهبی شيعه بعد از پايان جنگ جهانی اول

بعد از پايان جنگ جهانی اول که امپراطوری عثمانی تجزيه شده و مقداری از سر زمين های متعلق به آن امپراطوری، از حمله عراق، به صورت تحت الحمايه انگليس در آمده اند، سياست مذهبی انگليس نيز متناسب با وضع جديد تغيير يافته است.

زيرا همانطور که گفته شد مهمترين هدف دولت انگليس از تاسيس کربلا و نجف اين بوده است که در مواقع لازم به ايجاد بلوا و آشوب ها بر عليه امپراطوری عثمانی و يا در ايران، در نتيجه فتواهای پيشوايان مذهبی، مبادرت نمايد. اما بعد از جنگ جهانی اول با بر سر کار آمدن دولت تحت الحمايه انگليس در عراق، ديگر کاملا ضرورت داشته است که حتی الامکان امنيت و آرامش کامل در آن کشور حکمفرما باشد و از هر گونه بلوا و آشوبی جلوگيری شود.

در اينجا ما باز هم دو نفر را که ظاهرا تبار لبنانی داشته اند، می بينيم که يکی در مشهد و ديگری در قـــُـم به انجام بررسی های لازم اشتغال دارند.

مامور اعزامی به مشهد، بنام سيد صدر الدين صدر نتيجه (پسر نوه) همان سيد صالح ظاهرا لبنانی می باشد که پيش از تعيين کربلا و نجف به عنوان مراکز جديد مذهبی شيعه، به کاظمين اعزام شده بود و مامور شاغل در قم به نام ميرزا محمد ارباب، فرزند شخصی بوده است با قيافه کاملا اروپائی، به نام محمد تقی بيک، که ظاهرا او هم از اهالی لبنان بوده و از زمان ناصرالدينشاه در قم بسر می برده است.

مقدمه سوم:

مختصری در معرفی خاندان طبا طبائی -در ايران و خاندان آيت الله حکيم -در عراق

خاندان طباطبائی، که در ايران به دو خــــانواده به اســـــــامی بحر العلوم و طبا طبائی و در عراق به خانواده آيت الله حکيم تعلق دارند، شعبه هائی از يک طايفه بسيار بزرگ انگل صفت و خيانتکار می باشند که شجره نامه هايشان در شخصی به نام مراد هندی به هم وصل می گردد.

مراد هندی که در دوران پادشاهی صفویه به ايران اعزام شده، سه پسر داشته است به اسامی عبدالکريم، ابوالمعالی و محمد علی که به ترتيب اجداد اعلای سه خانواده بحر العلوم، طبا طبائی و حکيم بشمار می آيند. ولی بعدا افراد دو خانواده اول در ايران، اکثرا در ايران، نام خانوادگی طبا طبائی را بر گزيده و خانواده سوم در عراق، نام خانوادگی حکيم را انتخاب کرده اند (زيرا سيد محمد علی جد اعلای آنان حکيم يعنی پزشک بوده است)

يکی از اين انگل های گياهی به نام سـِس، که به شکل نواری باريک و زرد رنگ در مزارع و باغ ها در ميان سبزه ها و گلها پيدا می شود، با سرعتی شگفت انگيز تکثير می يابد و در اندگ زمانی تمام محوطه اطراف خود را کاملا آلوده می سازد و خيلی زود طراوت و شادابی را از هر گل و گياهی که به آن چسبيده باشد زايل می نمايد.

اين روحانيون طباطبائی و حکيم نيز که کاری جزمفتخور و توليد مثل وهدفی جز اشاعه خرافات و موهومات به نام تشيع نداشته و همواره در اجرای اوامر صاحب الامرو الزمان!! يعنی "سيرنگ" آماده بوده اند، درست مانند همان سـِس های گياهی، در مدتی بسيار کوتاه تکثير فراوان يافته و تعدادی از آنها هر يک به يکی از شهر های ايران مهاجرت کرده اند و هرکدامشان يک يا چند شهر را آلوده ساخته و ساير خانواده های طبا طبائی در ايران را که دارای شجره نامه های کاملا متفاوتی می باشد بد نام ساخته اند.

يکی از مهمترين وجوهی که به منظور ايجاد، حفظ و توسعه نفوذ استعماری دولت بريتانيای کبير در کشور های ايران و عثمانی به صورت نيمه علنی به مصرف می رسيد "در آمد موقوفه عود (اود)" نام داشته است.

به طلبه های جزء و مردم عادی که کم و بيش، از وجود و پرداخت وجوه مزبور، توسط کنسول انگليس در بغداد، به مجتهدان شيعه آگاهی حاصل می کرده اند، گفته میشده است که پادشاه صوبه عود در هندوستان واقف آن وجوه می باشد. اما بطور مخفی و خصوصی به استفاده کنندگان مجتهد از در آمد آن موقوفه می گفته اند که واقف واقعی وجوه مزبور يک زن زيبای شيرازی بوده است. و شرح آن اينکه آن زن زيبا در نو جوانی از خانه شوهر خود در شيراز فراری شده، در کشور های ديگر به فاحشگی روی آورده وبتدريج از مزد بغل خوابی و زنای محصنه، آنهم با مردان بيگانه و کافر، که در راس گناهان کبيره وجزو حرامترين و ننگين ترين اعمال جای دارد، ثروت هنگفتی بهم زده است و پادشاه صوبه عود، بعد از مرگ اين زن بد کاره و طبق وصيت نامه ای که از وی باقی مانده بوده، تمام ماترک وی را به پول نقد تبديل کرده و با گذاشتن آنها به عنوان سپرده در يک بانک، در لندن، به وصيت وآرزوی آن فاحشه صورت تحقق بخشيده است. به اين جهت هر طلبه يا روحانی که به ننگ استفاده از آن وجوه (که از طرف کنسول انگليس در بغداد و به نام در آمد دختر هندی توزيع می گرديده) تن ميداده، مسلما ديگر هرگز نمی توانسته است که از اجرای دستورات توزيع کنندگان انگليسی آن خودداری نمايد زيرا گناهان مربوط به اجرای اين دستورات به مراتب مشروعتر از استفاده از حاصل پارنج، نا مشروع يک فاحشه شوهر دار در بغل خواب با کفار بوده است.

در اينجا از شرح بيشتر راجع به اين وجوه خودداری کرده واز خوانندگان گرامی که مايل به آگاهی از نحوه توزيع اين وجوه بين مجتهدان نجف و کربلا و اسامی تعدادی از آنان می باشند دعوت می نمايد که به کتاب های زير مراجعه فرمايند:

جلد ششم از دوره هشت جلدی "تاريخ روابط سياسی ايران و انگليس درقرن 19" تاليف محمود محمود، صفحات 333 تا 338)
کتاب "دست پنهان سياست انگليس در ايران" تاليف خان ملک ساسانی، انتشارات بابک (صفحات 103 تا 105)

"خاطرات سياسی سر آرتور هاردينگ" (وزير مختار انگليس در ايران در زمان مظفرالدين شاه و مقسم اصلی وجوه محرمانه مزبور در آن زمان) ترجمه دکتر جواد شيخ الاسلامی – مرکز نشر دانشگاهی – صفحه های 104 و 105) "حقوق بگيران انگليس درايران" اسماعيل رائين (صفحات 97 تا 112).

در ميان روحانی نمايان مزدور که درايران به خدمت انگليس در آمده بودند اسامی اعضای دو خانواده "بحر العلوم و طباطبائی" جای خاصی دارند و محمود محمود در جلد ششم کتاب "تاريخ روابط سياس ايران وانگليس" اين واقعيت مسلم را در مورد آن دو خانواده ذکر کرده است:

«... هنوز هم اين دو خانواده از خدمتگزاران صميمی دولت انگليس می باشند و از سهميه پول هند متمتع و بر خوردار ميشوند..»

و نيز در تعليقات حسن مجبوبی اردکانی بر کتاب "الماثر و الاثار" تاليف محمد حسن خان اعتماد السلطنه) ضمن توضيح در مورد "پول هند" ميخوانيم:

«... خانواده طبا طبائی بيش از همه علمای متنفذ ديگر با انگليس ها ارتباط داشتند..» (الماثر و الآثار- چهل سال تاريخ ايران در دوره پادشاهی ناصرالدينشاه – انتشارات اساطير – جلد دوم – صفحه 759).

همانطور که اشاره شد مردان خاندان طبا طبائی به علت زيادی همسر وفراوانی فرزند و اعزام اين فرزند به نقاط مختلف در ايران جهت اشاعه خرافات و موهومات در مدت بسيار کوتاهی قسمت مهمی از اين کشور را آلوده ساخته اند.

مثلا سيد محمد مهدی بحرالعلوم برادر خودبه نام سيد جواد را به بروجرد اعزام کرده تا با پولهای متبرک! و حلال دختر هندی! به انجام ماموريت های محموله و تکثير مثل و اشاعه خرافات مشغول گردد! و اين شخص جد اعلای طبا طبائی های بروجردی بشمار می رود.

در اين زمان بوده است که پيش قدم شدن ايران در جنگ با روسيه تزاری از نظر دولت انگليس امری غير قابل اجتناب بشمار می رفته است؛ برای اينکه تعهدات اين دولت را از نظر ارسال کمک نظامی و پول به ايران ساقط سازد، ماموريت خيانتکارانه وادار ساختن ايران به آغاز جنگ به عهده سيد محمد طبا طبائی معروف به مجاهد واگذار شده است.

يک سيد محمد طبا طبائی ديگر، يعنی يکی از دو پيشوای روحانی مشروطيت نيز از چند جهت از سوی پدر و مادر به همين سادات بستگی داشته است و اين نويسنده يقين دارد که اگر دولت انگلستان از مشروطيت ايران جانبداری نمی نمود اين سيد و ساير سادات طبا طبائی هم در زمره حاميان مشرطيت قرار نمی گرفتند.

مطلب ديگری که لازم به توضيح ميباشد اين است که از آغاز اجرای اصل مجعول اجتهاد و تقليد، اکثر مراجع تقليد، آنان که پدر واجدادشان ساکن ايران بوده اند، يا از خانواده طبا طبائی بوده و يا با آن خانواده خدمتگزار انگليس بطور سببی بستگی پيدا کرده بوده اند، محمد باقر اصفهانی مشهور به وحيد بهبهانی را بنيان گذار، و يا در حقيقت بدعت گذار اصل اجتهاد و تقليد بشمار می آورند و اين شخص خواهر خود را به عقد دو نفر از سادات طبا طبائی در آورده و دو دختر خود را نيز به دو پسر که از اين دو خواهر تولد يافته بودند داده است!

سيد محمد مجاهد که شرح خيانت عظيم وی در بالا داده شد، فرزندی بوده که مادرش به يکی از دختران وحيد بهبهانی و پدرش يکی از خواهرزادگان وی بوده است.

بطوری که می دانيم جد روح الله خمينی به نام سيد احمد هندی، نيز مانند سيد مراد هندی، جد طبا طبائی ها در زمره سادات وارداتی از هندوستان بوده و به همين جهت قاعدتا پسر وی يعنی حجت الاسلام والمسلمين حاج آقا احمد آقا، میبايست از شرط بستگی با خاندان طبا طبائی جهت رسيدن به مرجعيت تقليد معاف باشد، معهذا می بينيم که هنگامی که خمينی (از نجف) به خيال خود اين پسر کم عقل را (در قم) برای رسيدن به اين مقام آماده می ساخته به او دستور داده بوده است با فاطمه طبا طبائی يعنی همان فاطی مورد بحث ما، دختر حاج سيد محمد باقر طبا طبائی مشهور به سلطانی (شوهر خواهر امام موسی صدر) ازدواج نمايد. آيت الله سلطانی، با آيت الله العظمی حاج آقا حسين بروجردی عمو زاده يکديگر بوده اند و سيد مهدی بحر العلوم جد مشترک اين هر دو نفر بوده است.

مقمه چهارم:

کمپانی هند شرقی انگليس

کمپانی هند شرقی انگليس در آغاز برای اينکه بتواند به تنظيم برنامه هائی موثر، دقيق و ويژه برای هر منطقه از کشور وسيع ايران توفيق يابد مسلما قبل از هر چيز ميبايست اطلاعات نسبتا کاملی از نحوه زندگی مردم و مخصوصا خصوصيات اخلاقی و رفتاری حکمرانان و متنفذين آن محل و دشمنی ها واختلافات خانوادگی و عشيره ای که بينشان وجود دارد کسب نمايند و تا آنجا که سوابق و اسناد شهادت می دهند اين قبيل اطلاعات کاملا ضروری و مفيد غالبا توسط جاسوسانی کسب شده است که اکثرا در لباس درويشی و بنام درويش يا سيد هندی به نــــقاط مختلف ايران اعزام شده بوده اند.

بطوريکه شواهد و اسناد موجود نشان می دهد سيد احمد هندی پدر بزرگ خمينی يکی از اين جا سوس های کمپانی هند شرقی بوده که در دوران محمد شاه قاجار در کسوت درويشی و به نام سيد هندی به سرزمين بختياری اعزام شده بوده است تا اطلاعات مهم و مورد نياز کمپانی هند شرقی را کسب و برای آن کمپانی ارسال دارد تا در تنظيم برنامه نهائی شورش بختياری ها مورد استفاده قرار گيرند. پدر روح الله خميـــنی به نام سيد مصطفی هندی نيز در انجمن اخوت (که تشکيلاتی فراماسونی داشته و ظاهرا به صورت خانقاه دراويش فعاليت می کرده است) عضويت داشته و به احتمال قوی اداره شعبه ای از آن در استان اصفهان را که تعدادی از خوانين بختياری نیز در آن عضويت داشته اند عهده دار بوده است

اصل مطلب

سيد صدر الدين صدر (که در مقدمه اول معرفی گرديد) پدر همان امام موسی صدر می باشد که امداد های غيبی وی را به عنوان رهبر و امام به شيعيان لبنان قالب کرده بود.

امام موسی صدر

متولد 1309 خورشيدی در مشهد؛ چند خواهر داشته که يکی از آنان به همسری پسر عموی خود بنام سيد محمد باقر صدر در آمده بود و ما ميدانيم که اين شخص و خواهرش به نام آمنه بنت الهدی در دوران صدام حسين به جرم جاسوسی برای بيگانه اعدام شدند.

خواهر ديگر امام موسی صدر همسر شخصی است به نام اکبر صادقی فرزند ميرزا مصطفی صادقی (شخص اخير عرب نژاد و متولد 1311 قمری (1272 خورشيدی) در نجف می باشد که در سال 1342 قمری (1302 خ) همراه با تعدادی از پيشوايان مذهبی شيعه که از عراق به ايران تبعيد شده بودند به قم اعزام شده و به منظور رونق بخشيدن به حوزه جديد التاسيس قم در همانجا ساکن گرديده است)

دختر ميرزا علی اکبر صادقی يعنی خواهر زاده امام موسی صدر به نام زهره صادقی همسر جناب آقای سيد محمد خاتمی رئيس جمهوری اسلامی ايران می باشد.

خواهرزاده ديگر امام موسی صدر همسر سيد احمد خمينی پسر روح الله خمينی بود.

دختر روح الله خمينی نيز همسر آيت الله شهاب الدين اشراقی بوده است و اين آيت الله هم نوه همان ميرزا محمد ارباب می باشد که در بالا معرفی گرديد و ما می دانيم که دختر آيت الله اشراقی يعنی نوه روح الله خمينی، به نام زهرا اشراقی همسر دکتر محمد رضا خاتمی، برادر رئيس جمهور اسلامی می باشد.

حال خواننده گرامی از تو سئوال می کنم که آيا وقتی که پدران ما بر مبنای تجربيات شخصی خود می گفتند ريش هر آخوند را که بالا بزنی در زير آن عبارت Made in England را ملاحظه خواهد کرد! درست نمی گفتند؟!

نوه اين شخص به نام سيد احمد که شاخه جديدی به نام احمدی طبا طبائی در سادات مذکور به وجود آورده است پدر بزرگ حضرت ايت الله العظمی حاجی آقا سيد حسين طبا طبائی بروجردی اولين و آخرين مرجع (نام بی رقيب) تقليد از حوزه مذهبی جديد التاسيس قم می باشد.

با اين ترتيب، خوانندگان عزير تصديق خواهند فرمود که اين عالیجناب هم مقام مرجعيت کل تقليد شيعيان جهان را بدون حساب و کتاب بدست نياورده بوده است.

آيت الله سيد محسن طبا طبائی حکيم نيز که بعد از آيت الله سيد حسين بروجردی به عنوان بزرگترين مرجع شيعيان جهان انتخاب گرديد نسبش به همان سيد مراد هندی می رسيد و به اين جهت اين دو آيت الله عظمای متوالی عمو زاده های يکديگر محسوب می شده اند و صاحب در انتخاب هر دو نفر موثر بوده است !

خواننده گرامی! مسلما می دانی که شکست بسيار خفت انگيز ايران در دومين دوره جنگهای ايران با روسيه تزاری که به از دست رفتن تعدادی از استان ای شمالی و انعقاد قرار داد ننگين ترکمانچای انجاميد، مصيبت بار ترين حادثه ای بوده که در دو قرن اخير بر ملت ايران تحميل گرديده است، ولی آيا ميدانی که اين جنگ شوم را تعدادی مرجع پليد تقليد از ايادی انگليس به سرکردگی فردی از خاندان پست فطرت و بی نهايت شوم طبا طبائی به نام سيد محمد مجاهد با شعار الجهاد!، الجهاد! به وجود اورده است؟

اين داستان نکبت بار، در جلد اول از تاريخ اجتماعی و سياسی ايران در دوره معاصر- تاليف سعيد نفيسی و جلد اول تاريخ روابط ايران و انگليس در قرن 19 – تاليف محمود محمود به تفصيل شرح داده شده است.

بطور خلاصه اين که دولت انگلستان درتاريخ 25 نوامبر 1814 (12 ذيحجه 1229 – 4 آذر 1193) به منظور تحبيب ايران و تغيير توجه اين کشور از فرانسه و نهايتا رفع خطر هجوم نا پلئون به هندوستان قرار دادی با ايران منعقد ساخته و به موجب فصول 3، 4 و 6 آن تعهدات بسيار مهمی نسبت به ايران به عهده گرفته بود.

به موجب مواد مزبور، هرگاه دولت روسيه علنا در حمله و تجاوز به ايران پيشقدم می گرديد . به تصرف ايالات شمالی ايران اقدام می نمود، در اين صورت دولت انگلستان متعهد بود که فورا به درخواست دولت ايران، دويست هزار تومان بابت مخارج جنگ به دولت ايران بپردازد. ولی هرگاه دولت ايران در شروع جنگ پيشقدم ميشد، ديگر تعهدی از دولت انگليس، د رمورد ارسال کمک نظامی يا پرداخت پول ساقط می گرديد.

اما عواملی که دولت انگليس را مجبور ساخته بود که به انعقاد قرار داد حمايت ايران در سال 1812 ميلادی، به شرح بالا، تن دهد بزودی تغيير يافته و دولت انگليس به دنبال پيدا کردن بهانه ای بوده است که مواد مندرج در مبحث بالا را فسخ نمايد مخصوصا اينکه در آوريل 1826 خورشيدی (1241 قمری- 1205 شمسی) يک قرار داد سری با دولت روسيه منعقد ساخته و به موجب آن با دريافت امتيازاتی در ساير نقاط جهان بانصراف ايالات شمالی ايران توسط روسيه موافقت گرده بود.

تنظيم و تدوين
ح-ک

از روی نسخه ارسالی آقای م شمشيری محقق، پژوهشگر و تاريخ نگار گوشه های تاريک تاريخ دويست ساله ايران.
دسامبر26- 2004


Time line:

History of Iran starts 2500 years before Christ .

1160 years later Muslims occupied land of nobles, for over 1400 Iranians fought to deport the occupiers.

33 years ago they re-occupied our homeland. The Renaissance is on its way..!


Persian Kings

Cyrus 559-530 BC -29 years
Cambyses 530 BC -522 8 years
Darius 521-486 BC -35years
Xerxes 486-465 BC -21 years

       
 
It is up to the people of Iran, to form powerful resistance preventing dictatorship We believe that as long as there are people living in Iran, it is our responsibility to resist the injustice.

بر اين باور هستيم تا زمانی که در ايران زندگی هست، مسئوليت ما است تا در مقابل نا برابری ها مقاومت کنيم
We pledge alliance, with those who voice against religious regimes, terror, and welcome secularism, separation of religion and the state, we seek freedom and peace!
Home | Questions... | Mission | Before Islam | After Islam | After 1979 | History | Food for thought...| Koranic Verses| Cultural Rejuvenation-shafa | Salman Parsi & Mohammad -by shafa | What we support | Contact us
| N | O | , | T | O | , | R | E | L | I | G | I | O | N |