food for thought...

Truth has no color راستی بيرنگ است  
Truth Has No colour

let's talk "clarity"...

The  book posted herein is fruit of about 40 years and plus  hard work by a senior diplomat, during important days of Iran's history.

The author Abdol Hossein Meftah, acting Foreign Affairs minister during Mossadegh, and General Zaheri, in one of his short essay in 1993 about “Rules of greatness throughout human History” stated the following:

”Greatness is not achieved by words but by hard work, difficult choices, actions and sacrifice. It takes more than intellect and general knowledge to make a leader ethical and moral. It takes courage and ethics. Certainly evolution's path towards greatness is not easy. The problem before us is how can courage and ethics be concentrated so that society can create ethical men, women and leaders.”

In a must read book, made available herein the reader may come to the questions who is A.H. Meftah? Why the name Meftah, and who is "Alef Pe"

What about letter that never accepted by British neither Switzerland representative in Iran?

In reply to these questions you are prompted with the following Parsi comments written by H-C.  

نام مفتاح از کجا آمده است:

ميرزا ابوالقاسم قائم مقام در سرتاسر خاک ايران افرادی داشت که همه آنها با رمز ويژه ای آشنا بودند و مکاتبات آن دوران بين اين شخص و آن افراد بصورت محرمانه و بسيار ويژه ای انجام می شد که انگليس از آنها سر در نمی آورد و به همين منظور با همکاری وابسته های خود و درباری ها ترتيب قتل قائم مقام را دادند و از قرار او را خفه می کنند. که خود کتابی است مفصل از تاريخ ايران.

پس از مرگ قائم مقام در زمان محمد علی شاه مقدار زيادی مدارک باقی ماند که نه درباريان و نه انگليس از آنها سر در می آورد، به اين
منظور با کمک شخصی بنام ميرزا يوسف مستشار السلطنه که در طفليس زندگی میکرد و به انگليسی ها وابسته بود رمزی فراهم شده و آنرا به مسابقه گذاشتند که اگر کسی توانست آنرا باز کند يک ساعت با کرونومتر يا مشخصه ويژه ای جايزه بگيرد. (يک ساعت – ازوقتش را- بدهد و يک ساعت بگيرد !!!) بسياری برای باز کردن رمز تقلا می کردند تا اينکه ميرزا محمود که بعدا به مفتاح الملک مشهور شد آنرا باز کرد ميرزا محمود پدر بزرگ عبدالحسين مفتاح نويسنده اين کتاب است.

انگليس پس از موفقيت ميرزا محمود بسياری مدارک را در اختيار او می گذارد و در حاليکه در وزارت خارجه کار می کرد و به مسائل دربار رسيدگی می نمود يعنی در اصل مسئول همه مکاتبات محرمانه بود وبنابراين انگليس ترتيبی داده بود که او بتواند به اسنادی که قابل توجه انگليسی ها است دسترسی داشته باشد و برای آنها جاسوسی ميکرده است. خدمات او تا بجائی می رسد که پسر اورا هم به خدمت ميگيرند که پدر آقای عبد الحسين مفتاح باشد.

پدر عبدالحسين مفتاح، ميرزا داوود مفتاح السلطنه لقب گرفته است.

نام مفتاح از آنجا که پدر بزرگ عبدالحسين مشگل انگليس را "مفتاح" (باز) می کند به او داده شده است.

عنوان ک سی ام جی:

پدر مفتاح يعنی ميرزا داوود آنچنان خدمتی به دربار انگليسی می کند که دولت فخيمه او را به عنوان مشهور سر مفتخر می سازد و عنوان تاريخی و مشهور Knight Commander of St. Michelle & St. George را که افتخار بزرگی است به او نسبت می دهد. در زمان پدر (ميرزا داوود) که در وزارت خارجه بوده است اسنادی گم می شود که در آن دستگاه موجب تعجب می گردد و بعد ها که اين نشان به يک ايرانی داده می شود و لقب سر پيدا می کند کسانی که در هنگام گم شدن اسناد تعجب کرده بودند پاسخ پرسش های خود را دريافت می دارند.

ازقرار ميرزا داوود مفتاح السلطنه که به دليل "مفتاح رمز بودن" نام خانوادگی "مفتاح" را به خود گرفته در "مفتاح بودن" با ديگر انگليسی ها هم پيشقدم بوده است و با گلد اسميت که در مسائل مرزی افغانستان و پاکستان در ايران به سر ميبرده است ارتباط داشته و اسنادی ظاهرا از طريق او به نفع انگليسی ها رد و بدل شده است.

عبدالحسين پدر احمد رضا مسعود انصاری همين شخصی که در دستگاه شاهزاده رضا پهلوی بوده است و به او خيانت می کند پدرش نيز از وابستگان به دولت فخيمه انگلستان بوده و پدر عبدالحسين خان يعنی ميزرا داوود را می ستوده است و به ارتباط او با گلد اسميت نيز اشاره کرده است او درنوشته های خود به داشتن نشان سر و لقب ک جی ام جی وی اشاره می کند.

در کتاب آبی گزارش های محرمانه انگليس نيزاز ميرزا داوود بسيار سخن رفته و او را با لقب سر معرفی میکند و او را وابسته مذاکره با شاه دوران قاجار می دانند.

احمد ملکی در مورد حسين فاطمی می نويسد که علنا نماينده انگليس بوده و به چک های دريافتی او اشاره کرده است. چک هائی که انگليس از طريق شرکت نفت با انتشارآگهی شرکت نفت انگليس برای استخدام، معرفی جنس ويا کارهائی که می خواستند تبليغ کنند به روزنامه باختر امروز می دادند اشاره کرده. ميدانيم که اين آگهی ها به منظور کمک های مالی به حسين فاطمی داده می شدو مبلغی پرداخت می گرديد که نه تنها هزينه انتشار روزنامه بلکه هزينه های ديگر را هم تامين می کرد. که گراور روزنامه باختر امروز خود گواه اين مسئله هست.

در کتاب نصر الله شيفته که از فدائيان دکتر فاطمی است و زندگی نامه و مبارزات فاطمی را نوشته و در مورد 28 امرداد نوشته هائی دارد؛ می گويد؛ عبد الحسين مفتاح معاون سياسی دکتر فاطمی بود و تمامی تصميمات را مفتاح می گرفته و به دلائلی در کابينه محمد مصدق بوده و پس از آن هم برای اينکه کنترل اوضاع از دست نرود بازهم در کابينه های بعدی می ماند.

عبدالحسين مفتاح جزو لژ فراماسونی مولوی بوده که اين لژ خود جزو لژ ناسيونال دو فرانس است و اسماعيل رائين نوشته چون گراند لژی است که به انگلستان وابسته هستند همه اوامر از انگليس را به طريقی که نشان می دهد با آنها مخالت می روزند را دنبال می کنند.

خوانندگان و به ويژه وزارت خارجه ای های ايران حتما مينو مفتاح که منشی آقای دکترعباسعلی خلعت بری بود را می شناسند؟ يا يادشان هست مينو مفتاح به احتمال از طريق برادر عبدالحسين ويا نسبت ديگری با اين فاميل منسوب است.

اين خانم پس از سر کار آمدن رژيم خمينی با وجود اينکه با آن فوريت خلعت بری را نابود می کنند ولی هرگز به خانم مينو مفتاح صدمه ای وارد نمی شود و چند پاسدار مامور محافظت از منزل او می شوند که يکی از دوستان يکی از نويسندگان مشهور ايران که کتاب های مفصل و پژوهش های گرانقدری در مورد تاريخ 200 سال اخير ايران دارند اين خانم را به دليل همسايگی می شناخته است. همسايه ها شاهدند ومی بينند که مرتبا وقتی خبر دستگيری کسانی که از مقامات بالا هستند می آيد چند مامور حکومت خمينی می آيند و مينو خانم را با تشريفات می برند و او واسطه بازجوئی و يا آرام کردن همسران آن بزرگان می شود و نقش دلداری دهنده در تيرباران ويا بدار آويخته شدن آنان را بازی می کند. در غيبت خانم گاهی حتا در منزل باز می ماند و بدون اينکه به ميز جواهر يا خانه او صدمه ای خورده باشد خانم مينو مفتاح را بر می گردانند و به کار خودش ادامه می دهد.

معلوم نيست که ايشان موجبات مرگ عباسعلی خلعتبری را فراهم کرده است يا خير ولی مسلما با جمهوری اسلامی در ارتباط بوده است و همسايگانش از آن آگاه بوده اند.

عبد العلی مفتاح برادر عبدالحسين مفتاح موسس لژ فراماسونری مزدا است و استاد ارجمند اين لژ بوده. شغلی که به او واگذار کرده اند رياست عاليرتبه نفت انگليسی ران بوده است. معمولا انگليس چنين شغل هائی را به کسانی که مورد اعتمادش نباشند نمی دهد.

مفتاح الملک برادر مفتاح الملک اول است که او هم در خدمت انگليسی ها بوده است. جواد مفتاح هم يکی از همين خانواده است که ارتباط او با انگليسی ها و همکاريش در برخی موارد ياد شده است.

ناو نفتکش رضا شاه بزرگ: در شهريور سال 1334 برابر با 1955 شرکت ملی نفتکش ايران به فرمان محمد رضا شاه پهلوی با سرمايه ای معادل 160 ميليون رياد (16 ميليون تومان) که از طرف بنياد پهلوی پرداخت شده بود تاسيس شده است و اولين نفتکش 35000 تنی را به هلند سفارش کرده است که بنام رضا شاه بزرگ نامگزاری شده است. اين کشتی در اول بهمن ماه 1337 برابر با 1958 به آب انداخته شده است.

اين کشتی اجازه نداشته است با پرچم ايران حرکت کند و همواره با پرچم هلند به دريا زده است.

کشتی ديگری بنام محمد رضا شاه پهلوی در سال 1338 = 1959 باز هم به هلند سفارش شده است که کشتی دوم هم 35000 تنی بوده و با حضور شاهنشاه آريامهر و ملکه هلند پرنسس مارگارت به آب انداخته شده است اين کشتی تا سال 1345 = 1966 با پرچم هلند حرکت کرده است.

در سال 1345 = 1966 کشتی ديگری که تابعيت ايران داشته به فرانسه سفارش شده است و بنام رضا پهلوی و فرح پهلوی بوده اند که آنها هم با پرچم ليبريا حرکت کرده اند .

بعدها محدويت پرچم از آنها برداشته شده است و هنگامی که طلايه دار پرچم ايران شده اند نگرانی و موجبات ديگری در سرنگونی رژيم پهلوی را فراهم کرده است زيرا انگليس حاضر نبود کشتی هائی که پول آن از خزانه دولت ايران پرداخت شده است با پرچم ايران به حمل نفت که آنرا "ملک شخصی خود" ميدانسته اند ترابری شود.

سندی در دست است که تائييد می کند در 25 ارديبهشت سال 1335 يعنی نزديک به يکسال پيش از داستان آقای مفتاح که در اين نوشته امتياز آنرا به خود نسبت می دهد برابر با 15 مه 1956 يک تانکر که ساخت ايتاليا بوده است با ظرفيت 15000 تن به ساحل آبادان رسيده است اين تانکر بنام هرمز نامگذاری شده بود و متعلق به ايران بوده است.

آقای الف – پ کيست؟

آقای الف پ که در کتاب به آن اشاره شده شخصی نيست جز ابوالقاسم پناهی که در هلند با عبدالحسين مفتاح تماس می گيرد. با وجود اينکه عبد الحسين مفتاح نويسنده کتاب مدعی است او را نمی شناسد ولی با زيرکی نام او را پنهان می کند پناهی کسی نيست که شناخته نشده باشد. مفتاح می نويسد هرگز او را نديده بودم.

ابوالقاسم پناهی در سال 1285 در تبريز دنيا آمده و يازده ساله بوده که به فرانسه فرستاده شده و پارسی را در آنجا از يک ايرانی فراگرفته است. پيش از رفتن به فرانسه پارسی حرف می زده ولی نوشتن و خواندن را در فرانسه از آن ايرانی فرا می گيرد. چه چيز های ديگری ياد می گيرد که به طی درجات اداری او کمک می کند روشن نيست.

پس از 14 سال اقامت در فرانسه يعنی وقتی 25 ساله بوده به ايران برمی گردد.

در اين سال که تاسيس اداره ثبت در جريان بوده به عنوان اولين موسس اداره ثبت شرکت ها مشغول می شود.

بعد از مدتی به عنوان کارمند وزارت امور خارجه وارد دستگاه اداری می شود و در آنجا آژانس پاريس را اداره می کرده است.

سپس به عنوان معاون اداره دخانيات مشغول به کار می شود بعد بعنوان نايب دوم سفارت در لندن به انگلستان می رود.

در طول جنگ دوم جهانی به عنوان کنسول در بمبی مشغول بکار بوده است. اخرين ماموريت او پيش از 28 امرداد کنسول ايران در نيويورک بوده است.

همانطور که به روشنی پيداست در تمام مدت ماموريت های اداری خود در شغل هائی و در جاهائی قرار دارد که بتواند با انگليسی ها در تماس باشد.

بعد به ايران می آيد و رياست اداره سازمان های بين المللی (سازمان ملل) را بعهده دارد.

سپس به عنوان کارمند به سازمان برنامه و بودجه می رود و در آنجا معاون می شود.

سپس باز به وزارت خارجه می آيد و همزمان با وزارت حسين فاطمی مدير کل وزارت خارجه است و مرتبا با او در تماس بسيار نزديک می باشد. در حاليکه نويسنده کتاب عبدالحسين مفتاح معاون مستقيم حسين فاطمی است نمی توانسته هرگز ابوالقاسم پناهی را نديده باشد.

در کابينه حسين علاء از شغل دولتی کناره گيری می کند و بکار آزاد مشغول می شود.

بعد از 28 امرداد به وزارت کار می رود و سپس سر از رياست سازمان برنامه در می آورد.

بنابر اين بدون شک ابوالقاسم پناهی همان شخصی است که مفتاح از آن صحبت می کند و يکی از آشنايان او هم در کابينه فضل الله زاهدی شرکت دارد.

درمورد نامه مصدق به انگليسی ها

CM Wood House که يکی از ماموران با تجربه آم آی شش MI6 بود در دوران کودتای 25 امرداد (توجه کنيد 25 امرداد نه 28 امرداد) در ايران بود و بسياری از ايرانيان را می شناخت و با آنها ارتباط داشت او کتابی در مورد ايران نوشته است که خيلی مسائل را برای ما روشن میکند.

او درآن دوران با ميدلتون در تماس بوده و ميدلتون هم با کسانی در سطح بالای کشور در تماس بود.

وود هاوس مامور اجرای طرح (چکمه) Boot بود گرچه نا موفق ماند ولی به هر حال با بسياری درارتباط بوده است. او کليه عمليات را زير نظر داشت. در کتابش می نويسد برادران رشيديان يکی از نزديک ترين افرادی هستند که با آنها در تماس بوديم و به کشور انگلستان خدمت کرده اند.

وود هاوس در کتابش بطور مفصل به خيلی مسائل اشاره دارد از جمله می نويسد: «... جاسوسان زيادی بودند که با ما در ارتباط بودند، ولی چون برخی از آنها از حيض انتفاع افتاده بودنددنبال کسانی بوديم که يکروز منبع مفيد که يک کارمند عاليرتبه ايران در مقام مدير کلی وزارتخانه بود به سفارت مراجعه کرد. آنقدر به کاری که می کرد اعتماد داشت که بدون مقدمه گفت: مصدق بدون منطق مشغول به ويرانی کشيدن روابط با انگليس است و ايران را هم ويران خواهد کرد.

بعدها نام اين شخص را که با آن جسارت و اعتماد بنفس وارد سفارت شده و آمادگی خود را برای دادن آگاهی اعلام کرد «عـــُمَر» گذاشتند اين نام را داشته باشيد تا به موقع در مورد آن گفتگو کنيم.

«عمر» همواره آگاهی های لازم را که در کابينه دولت مصدق اتفاق می افتاد در اختيار وود هاوس می گذاشت. وود هاوس در کتابش می نويسد: «... ما بطور مرتب و خصوصی ملاقات می کرديم و او همواره از منطق و استدلال غلط مصدق صحبت می کرد..

خبردار شده بوديم که قصد بعدی مصدق قطع رابطه است که اين تصميم در ماه سپتامبر گرفته شده بود. اين تصميم با وجود پيشنهاد ترومن و چرچيل که از سوی دولت مصدق رد شده بود همچنان قرار بود اجرا شود ودر اوائل اکتبر در جلسه ديگری تصويب شده بود ولی قرار بود 17 اکتبر بطور رسمی اعلام شود. ..»

همانطور که می بينيم وود هاوس و سفارت 17 روز پيش از اجرای قطع رابطه از داستان خبر داشت و به احتمال زياد از جزئيات امر و نامه تهيه شده هم آگاهی داشته ويا کپی آن نامه را هم دريافت کرده بودند.

ولی اين «عُـمَـر» کيست که چنين خبرهای دقيقی به سفارت می رساند؟

غلامحسين مصدق فرزند محمد مصدق در کتاب خود برگ 113 اشاره می کند. عبد الحلسين مفتاح يکی از اشخاصی است که با وود هاوس در ارتباط بوده و رابطه دوستی آنها قديمی بوده است. غلامحسين مصدق به طريقه آشنائی حسين فاطمی و عبد الحسين مفتاح و خوش خدمتی هائی که عبد الحسين مفتاح در هامبورگ می کند و دل حسين فاطمی را بدست می آورد اشاره می کند. به بيماری حسين فاطمی و ديگر وقايع دوران وزارت حسين فاطمی اشاره می کند و ضمنا می توان استناط کرد که چون حسين فاطمی بيشتر در سفر بوده عبدالحسين مفتاح در واقع اداره و مديريت وزارت خارجه را عهده دار بوده است.

چرا نام عبد الحسين مفتاح را در اينجا می آوريم؟ اگر توجه کنيد نام مستعار «عــُمـــَر» از سه حرف «ع» و «م» و حرف ديگری «ر» درست شده است. دو حرف اول و دوم با نام مفتاح برابری میکند و اشاراتی که غلامحسين مصدق می کند به اين شک که اين شخص ديگری بجز عبد الحسين مفتاح باشد پايان می دهد و فقط حرف «ر» حرف اضافه ای است که بتواند ايز گم کند.

احمد انواری که نشريه جبهه را در انگليس منتشر می کرد و مديريت آنرا داشت می نويسد عبد الحسين مفتاح عامل ام آی شش بوده و همواره با انگليس در ارتباط بوده است.

با اين ترتيب بنظر می رسد ميتوان دليل عدم دريافت نامه از سوی ميدلتون و سفير سوئيس در ضمن خروج از ايران را درک کرد. تمام اينها يک ژست سياسی است و منطقی نيست اگر کسی از متن نامه ای خبر ندارد از دريافت آن امتناع ورزد، هرقدر هم که موضوع برای طرف بی اهميت باشد.

ح-ک

جناب کدبان هاشم حکيمی سفير شاهنشاه آريامهر، که نزديک به هشت ماه و اندی برای به روی اينترنت آمدن اين کتاب زحمت کشيده اند نوشته اند:

Dear HC,

I am so happy to see the book is up for the world to read.

Nothing gives me the satisfaction of 7 month hard work than to see it is up & running.

On behalf of Bojang Meftah & all the Iranians, & those who will eventually read the book, I salute you for your Nationalistic Effort.

This book had to come out in English. And it did.

Thanks to you, H.C. & so many other friends who helped me to complete this task.

Wish you best of every thing.

Hashem

اينجا را کليک کنيد تا متن کتاب را به انگليسی بخوانيد:
Please Click here to read the book in English/span>


Brows more...
...بيشتر بخوانيد

If you wish to help this site and other Iran Projects
please click here, then go to the donation choose one from the pull-down menu

اگر مايل هستيد به اين تارنما و ديگر پروژه های ايران که توسط ما انجام ميگرد کمک مالی بکنيد به اينجا کليک کنيد و در برگ پسين به پائين برگ برويد و Donation را انتخاب کنيد  

 

To buy the Books listed in this site please click here
برای خريد کتاب ها به اينجا کليک کنيد. اين صفحه کاملا امن است و مشخصات شخصی شما با هيچکس ديگر درميان گذاشته نخواهد شد.



Home | Questions... | Mission | Before Islam | After Islam | After 1979 | History | Food for thought...| Koranic Verses| Cultural Rejuvenation-shafa | Salman Parsi & Mohammad -by shafa | What we support | Contact us
| N | O | , | T | O | , | R | E | L | I | G | I | O | N |