ColumView


TopBridge 
   

History Truths...

1400 years, Iran



Select click, browse Categories above contains essential reading. Submenu are opened for your convenience

If you encountered any broken link(s) or errors messages, please to contact and e-mail us with the link address or error message. This is not site e-mail please use for error messages only! Some Files requires Adobe Acrobat Reader, to download click Powered by: Direcconnect

شرح حال و زندگانی محمد

Mohammad's life story

شـــرح صــدر

برمبنای گفته هایی که به محمد نسبت می دهند ابراز شده است که «خداوند متعال در سال چهارم تولد محمد برای رفع نواقص وتکميل خصوصياتی که در جسم او بوده است جبرييل را به تنهایی يا گاهی همراه ميخاييل به صورت يک يا دو مرد جوان به زمين گسيل داشته است» اين مرد يا مردان، جوان هنگامی به زمين رسيده اند که محمد همراه با برادر رضاعی (شيری) وهم سن او در صحرا در خارج از چادر های قبيله بنی سعد به گوسپند چرانی مشغول بوده اند. مرد يا مردان ياد شده با پرسش اين که نسبت آن دو کودک چيست، هنگاميکه متوجه شده اند محمد به قبيله ای دورد دست می باشد اورا لخت کرده و خوابانده و با او کارهایی انجام داده اند که وی را به سختی مجروح و خون آلود ساخته بوده است.

از شواهد چنين برمی آيد که اين حادثه يکی از نکات ضعف در زندگی محمد بوده است وبعد از آنکه وی مدعی نبوت گرديده است بستگان مخالف وی از شرح وبازگو کردن آن برای خفت دادن وسرکوفت زدن به او استفاده می کرده اند. چون اصحاب وی در اين مورد کاملا خالی از ذهن بوده اندو پاسخی برای گفتن نداشته اند موضوع را با خود محمد در جريان گذاشته اند و محمد پاسخگویی به آن حادثه را به عنوان يکی از معجزات دوران زندگی خود قلمداد کرده و توجيه نموده است.

در اولين کتابی که در باره سيره پيامبر نوشته شده است آمده:

«يا رسول الله تو مارا از حال خود خبر باز ده، آنگه مصطفی عليه الصلوات والسلام گفت: .. من آنم که در قبيله بنی سعد شيرخوارگی کردم و آن جاييکه بپروردم وروزی بزغاله ای چند می چرانيدم ناگاه دو شخص در آمدند و جامه های سپيد داشند، يعنی جبرييل و ميکاييل، علهما السلام و در دست ايشان طشتی زرين بود و آن طشت پر از برف رحمت بود. آنگاه بگرفتند مرا و بخوابانيدند و شکم مرا بشکافتند و دل من بيرون آوردند و گوشت پاره ای سياه از آن بيرون کردند و بيانداختند و پس دل مرا در آن طشت نهادند و به آب رحمت بشستندو بعد از آن باز جای خود نهادند وشکم مرا باز دوختند و درست باز کردند.

آنگاه يکی از ايشان آن ديگر را گفت: اورا با ده تن از امت وی بر کــِش. مرا با ده تن از امت بر کــِشیدند. من ارجح آمدم. ديگری وی را گفت؛ اورا با هزار تن از امت وی بر کش؛ مرا با هزار تن از امت من بر کشيدند من ارجح آمدم. آنگاه گفت؛ اورا بگذار وبيش از اين صداع خود مدار که اگر وی اورا با جمله امت که اورا خواهد بود برکشی او ارجح آيد. بر جمله آنکه دست از من بداشتند...» متعاقب اين واقعه حليمه دايه محمد از عوارضی که در اثر وبعلت انجام آن در محمد بجای مانده بود وباحتمال قوی عفونت زخم بود نگران شده و محمد را برای تحويل به عبد المطلب به خانواده اش به مکه برگردانده است.

عبد المطلب پس از آگاهی از موضوع باز هم ترجيح داده است که حليمه کماکان سرپرستی محمد را تا مدتی ديگر بعهده داشته باشد. جالب توجه است که دروغگويان اسلام از قول حليمه بعهوان شاهد عينی مطالبی سرهم کرده اند که درجهت فرمايشات محمد است تا مردم خوش باور و ساده لوح را به باور موضوع متقاعد کنند. از قول حليمه گفته اند:

«... سيد عليه الصلوات والسلام چون مدت گذشته بود روزی بيرون خيمه رفته بود که بزغاله ميچراند و خود بازی میکرد با برادر ديگر که شير يکديگر را خورده بودند. ناگاه ديدم که برادرش فرياد بر آورد ومی دويد و می گفت: يا اماء دو شخص آمدند و برادر قريشی مرا خوابانيدند و شکم وی را بشکافتند و تازيانه ای چند بر وی زدند و اينک افتاده است. حليمه گفت: من و شوهرم بدويديم وسيد عليه السلام را ديديم که افتاده بود و بترسيده و گونه رويش بگرديده بود.

پس من اورا برگرفتم و بر سر و روی وی بوسه دادم و گفتم؛ جان مادر ترا چه افتاد؟ سيد عليه السلام گفت: «ای مادر، اين ساعت دو شخص آمدند که جامه های سفيد داشتند و من را بخوابانيدند و شکم مرا بشکافتند و چيزی چند از آن برگرفتند و چيزی چند باز نهادند. ندانم که چه برگرفتند و چه باز نهادند و ديگر شکم من باز دوختند و برفتند وآن دو شخص جبرييل و ميکاييل بودند، اما سيد عليه الصلوات والسلام آنگاه نمی دانست.. ((!!؟)) » کسی از اين دروغگويان نمی پرسد تو از گفتار و شرح داستان از سوی حليمه که هنگام اعلام پيامبری محمد چيزی پس از نزديک به چهل سال پس از آن که زنده نبوده است چگونه آگاه شده ای؟؟

داستان شرح صدر در تاريخ يعقوبی هم به همان مشخصات آمده است. در تاريخ يعقوبی محمد را «پنج ساله و به قولی چهار ساله» می خواند ليکن می نويسد او «تن و توش ده ساله را داشت..»

داستان مورد بحث را محمد بن جرير طبری از قول حليمه به شرح زير تعريف کرده است:

«يکروز با برادرش پشت خيمه ها بود که برادرش دوان بيامد وبه من و پدرش گفت؛ دو مرد سفيد پوش آمدند و برادر قريشی مرا بيانداختند و شکمش ا بشکافتند و بکاويدند....» از خواندن وآگاهی از اين داستان ها پرسش نخستی که به ذهن می آيد، اينکه

1- چرا خداوند محمد را ناقص آفريده بود که دو فرشته برای تعمير و تصحيح اشتباه به زمين می فرستد تا پيامبر بعدی را تکميل کنند ((!!))

2- آيا خدای عالم ومتعال در هنگام خلقت محمد قصد نداشته است اورا در چهل سالگی به پيامبری مبعوث کند و اين تصميم را چهار سال پس از دنيا آمدن محمد گرفته است.

3- آيا ابتدا «الله» گمان بر اين داشته محمد تکميل است بعدا به اشتباه خود پی برده است؟ و اين اشتباه جسمی مانع پيغمبر شدن او بوده که در چهار پنج سالگی اصلاح شده است.. پس خدای منان و عالم در چه حال و هوایی بوده است؟؟

4- جالب است که «الله» متوجه اين اشتباه خود شده ولی چون خودش قادر نبوده جبرييل و ميکاييل را برای تعمير و جراحی «پلاستيک» می فرستد.

5- اين دو فرشته چه نوع ترازویی داشته اند که در يک کفه محمد و در کفه ديگر هزار تن از امت پيامبر جا می گرفت؟؟

6- چگونه اين دو فرشته توانایی و قدرت داشته اند که از خدا هم بيشتر بوده وتوانسته اند امتی را که هنوز خداوند نفرموده بود را در بيابان حاضر و آنها را بر ترازو سوار کنند؟؟

7- آن ترازو چه خصوصياتی داشته است وچگونه اندازه گيری می کرده است که يک تن را بيش و ارجح تر از هزار تن نشان میداد... چه سنگ ويا ماده سنگينی در شکم محمد جا سازی شده بود که چنين وزنی داشت؟؟

علت انتخاب شرح صدر:

در کتاب لغت عرب ها«شرح» را به چم ورقه ورقه شدن ويا تکه تکه کردن گوشت بکار برده اند. چون همه مورخان در وقوع حادثه اتفاق نظر دارند و موضوع شرح (ورقه ورقه شدن) مطرح نبود ويک شکاف يا برش داده شده وورقه ورقه هم نشده است پس چرا آنرا عنوان شرح صدر داده اند.

در بسياری از واژه نامه ها از جمله لغت نامه دهخدا می نويسد: شرح صدر= ربودن دوشيزگی باکره، يا ستان آرميدن با با کره، (از منتهی الارب)، ربودن دوشيزگی باکره، يا گرد آمدن باکره را در حال خوابيدن به پشت (از تاج العروس)، بيان کردن سخن پوشيده [!!]

همان لغت نامه «ستان» را به شرح زير تعريف میکند.

بر پشت خوابيده (برهان) پشتباز افتادن و به پشت خوابيده (آنندر اج)

در گرامر ها و لغت نامه ها ولغت شناسان معتقدهد «باکره» واژه ای است ساخته پارسی زبانان و در زبان عربی «بکر» به معنای دست نخورده و با جنس مخالف نخوابيده ونياميخته بکار برده می شود.

ولی بهر حال بکر يا باکره در مورد پسر و دختر هردو بکار گرفته می شود گاهی برخی اسلام زده ها بجای شرح صدر «شق صدر» را بکار ميگيرند شايد به دليل پی بردن آنان از معانی واقعی «شرح» است.

خلاصه بالا با استفاده از کتاب «شرح حال وزندگانی محمد» نوشته شميم الرشديه تنظيم شده است برای آگاهی بيشتر از داستان شرح صدر به برگ های 153 تا 174 مراجعه کنيد.

ح-ک

Time line:

History of Iran starts 2500 years before Christ .

1160 years later Muslims occupied land of nobles, for over 1400 Iranians fought to deport the occupiers.

33 years ago they re-occupied our homeland. The Renaissance is on its way..!


Persian Kings

Cyrus 559-530 BC -29 years
Cambyses 530 BC -522 8 years
Darius 521-486 BC -35years
Xerxes 486-465 BC -21 years

       
 
It is up to the people of Iran, to form powerful resistance preventing dictatorship We believe that as long as there are people living in Iran, it is our responsibility to resist the injustice.

بر اين باور هستيم تا زمانی که در ايران زندگی هست، مسئوليت ما است تا در مقابل نا برابری ها مقاومت کنيم
We pledge alliance, with those who voice against religious regimes, terror, and welcome secularism, separation of religion and the state, we seek freedom and peace!
Home | Questions... | Mission | Before Islam | After Islam | After 1979 | History | Food for thought...| Koranic Verses| Cultural Rejuvenation-shafa | Salman Parsi & Mohammad -by shafa | What we support | Contact us
| N | O | , | T | O | , | R | E | L | I | G | I | O | N |