ColumView


TopBridge 
   

History Truths...

1400 years, Iran



Select click, browse Categories above contains essential reading. Submenu are opened for your convenience

If you encountered any broken link(s) or errors messages, please to contact and e-mail us with the link address or error message. This is not site e-mail please use for error messages only! Some Files requires Adobe Acrobat Reader, to download click Powered by: Direcconnect

حسين فاطمی کيست
نمونه ای از بالاترين حد در وقاحت و بوقلمون صفتی!!

تعدادی خانواده در شهر های مختلف ايران بخصوص؛ اصفهان، نائين شيراز، يزد، بعضی شهر های اروپا و آمريکا زندگی می کنند که فرزندان خانواده هائی هستند که عمو زاده ها و منسوبين هم ديگر هستند و همه اينها خود را به ميرزا معصوم خان منسوب می دانند.

در زندگی نامه محمد محصدق که به قلم بهمن اسماعيلی نگاشته شده است در صفه 147 و 148 چهار خانواده ازخانواده هائی که در نائين و اطراف آن زندگلی می کردند و نام فاميل؛ مصباح سيف پورفاطمی، سيف پورفاطمی، فاطمی و معصومی داشته اند نام برده است.

افراد ذکور اين خانواده اکثرا به کالج انگليسی که در اصفهان بوده می رفته اند و فرمانبرداری آنها از انگليس در حد اعلی پيشرفته است.

يکی از نواده های ميرزا معصوم خان مُعـَمّـِمی بود که برای خود لقب دهان پرکن سيف العلماء را انتخاب کرده بود که در نائين زندگی می کرد و با دختر معمم (عمامه دار) ديگری بنام خادم العلماء ازدواج کرده بود. وی چهار فرزند پسر داشت که هرکدام نام خانوادگی جدا گانه ای انتخاب کرده بودند!! مصباح سيف پور، سيف پور فاطمی، معصومی و فاطمی. افراد اين خانواده همانند گذشتگان خود همواره پادوئی انگليس مشهور بوده‌اند.

اين خانواده معجونی بوده اند از بوقلمون صفتی وبی پروائی. "انساب خاندان های مردم نائين" کتابی است نوشته سيد عبد الحجه بلاغی که در آن به فرج الله مصباح فاطمی و سيف پور اشاره شده است. وی با حقوق 170 ريال در رسومات مستخدم بود و در همانزمان به جرم دزديدن يک بطر عرق به خدمتش خاتمه داده شد. بعد از آن در سميرم دستگاه حقه بازی راه انداخته بود و سيمی به درختی بسته بود و مردم را گول می زد و با دريافت پولی از آنها و خواندن وردی مدعی بود که نامه ها و عرايضشان را بدون سيم به وسيله تلگراف به عرض شاه می رساند !

سيد حسين فاطمی در سال 1296 هجری شمسی (1917-1918) در نائين متولد شد. در همانجا تا کلاس ششم ابتدائی درس خواند و سپس طبق روش معمول اين خانواده به جهت ادامه تحصيل به اصفهان و همان مدرسه انگليسی ها انتقال پيدا کرد. سال اول دبيرستان را گذراند و سال دوم که مصادف با 1312 بود ترک تحصيل کرد. علت ترک تحصيل او اين بود که برادرش نصرالله سيف پور فاطمی صاحب روزنامه ای شده بود بنام باختر.

شخصی بنام امير قلی امينی روزنامه ای بنام اخگر منتشر می کرد که قبل از آن از سال 1307 منتشر می شد و اوبعدا صاحب امتيازی آنرا خريداری نموده بود. اين شخص در کودکی به فلج اطفال مبتلا شده بود و هميشه روی صندلی چرخدار بود. در نه ماهگی پدرش را ازدست داده بود ولی مادرش بسيار از او مراقبت کرده و به تحصيلات بالا رسيده بود. که بعد ها به رياست شهرداری اصفهان رسيد و پرورشگاه تاسيس کرد و گفته می شود گشايش شير و خورشيد سرخ در اصفهان هم از اقدامات او بود. نصرالله سيف پور فاطمی از امير قلی امينی کمک میگرفت تا بتواند روزنامه باختر را منتشر کند.

در سال 1312 که اولين شماره ماهانه اش را منتشر می کند حسين فاطمی از مدرسه دست کشيده و به برادرش ملحق می شود. امير قلی امينی حسين فاطمی را بسيار تشويق کرد و به او کار ياد داد مقالات او را می خواند و تصحيح می کرد و تمرين مقاله نويسی ميگرفت تا اينکه کار کشته شد. اينکار تا سال 1316 ادامه داشت. در شماره 9 سال دوم بين سيف پور و امينی اختلاف افتاد و از هم جدا شدند. شماره 10 و 11 سال دوم را خودش منتشر نمود و آقای امينی شماره اخگر را بصورت مجله آبرو مندی ارائه داد. بعد از آن چون نمی تواند به کار ادامه دهد و در شماره 11 بعنوان آخرين شماره تعطيل شد و تبديل به روزنامه باختر گرديد و بطور نا مرتب هفته ای سه يا دو ويا يک شماره روزنامه منتشر می شد. در سال 1316 که حسين فاطمی 19 ساله شده بود بامشکل سربازی روبرو می شود و چون سيد حسين فاطمی از دست برادرانش در مورد تقسيم ارث هم ناراحت بود لذا برای فرار از هر دو مشکل به تهران می رود.

در آن زمان روزنامه ستاره به مديريت احمد ملکی در تهران منتشر می شد. حسين فاطمی که معرفی نامه هائی از روزنامه نگاران اصفهان از جمله امينی داشت را می پذيرد و وقتی شرح آمدنش به علت اختلاف با برادرش و مسئله سربازی را هم می شنود تصميم ميگيرد به حسين فاطمی کمک کند. خود احمد ملکی در نوشتاری شرح می دهد؛ شخصی با لهجه اصفهانی دهاتی با معرفی نامه ای از روزنامه باختر را می پذيرد. حسين فاطمی که درخواست کار کرده بود شناسنامه اش را به گرو می گذارد و سفارش کتبی را هم به او کمک میکند و در روزنامه ستاره مشغول کار می شود. ملکی از جديت حسين فاطمی خوشش می آيد و ماهی 20 تومان به او حقوق می دهد و غذا و محل اقامتی هم در منزل خودش برای حسين فاطمی در اختيار او می گذارد!! بعدا اقدام می کند و ارثی را هم که موجب اختلاف بين برادران شده بود را هم فيصله می دهد. از سال دوم حسين فاطمی با حقوق 300 ريال بکار ادامه می دهد.

ناگفته نماند که احمد ملکی يکی از 19 نفری است که در تاسيس جبهه ملی شرکت داشته است.

در تابستان 1318 در حاليکه با بردارش هم آشتی کرده بود و همچنين(برادرحسين فاطمی) نصرالله سيف پور فاطمی به کمک سيد مهدی معتصم السلطنه فرخ استاندار فارس که از پادو های سفارت بود و بکمک امداد های غيبی سفارت انگليس به مقام شهرداری شيراز انتخاب شده بود به کمکش نياز بود. لذا از برادرش حسين فاطمی درخواست می کند به اصفهان برگردد و روزنامه او را درزمانی که او بکار های شهرداری ميرسد اداره کند. حسين فاطمی در سال 1318 در اصفهان تصدی روزنامه را قبول می کند. چون روزنامه باختر چند صفحه ای او را خسته میکرد لذا در کنار آن در سيلوی اصفهان هم کار می گيرد. در آن زمان شرکت نفت انگليس و ايران به روزنامه ها کمک می کرد. شرکت نفت انگليس و ايران با دادن آگهی ها روز نامه های بزرگ و کوچک را در اختيار خود داشت و با آنان روابط خوب برقرار نموده بود. روز نامه های محلی کم اهميت را هم با چاپ آگهی هائی که غير ضروری بود سر پا نگاه می داشت. يک آگهی بزرگ هميشه در روزنامه باختر چاپ می شد که ظاهرا به صورت آگهی استخدام بود ولی چون هيچگاه تغيير نکرد معلوم می شود که فقط بمنظور سرپا نگاه داشتن روزنامه بوده است. هزينه اين آگهی که معادل 120 -130 تومان بود برابر با مخارج چاپ 1500 نسخه روزنامه چهار برگی می شد، و آگهی های ديگری که ميدادند و يا فروش روزنامه به حسين فاطمی و برادرش استفاده می رساند.

در روز چهارم اسفند سال 1319 يعنی يکروز بعد از سوم اسفند که آخرين سالی بود که بمناسبت کودتای رضا شاه جشن گرفته می شد (شش ماه بعد رضا شاه مجبور به ترک ميهن شد) حسين فاطمی طی يک مقاله بسيار پر آب و تاب از رضا شاه تعريف می کند و کودتای سوم اسفند 1299 را يک پديده "صبح سعادت و نيکبختی برای ايران میداند. همين شخص در سوم اسفند سال بعد يعنی 1320 هنگاميکه ديگر رضا شاه بر سر کار نيست با نوشته يک مقاله پر از کين و نفرت، فحش و ناسزا چنان دولت را تخطئه و توهين می کند و بقدری از جاده عفت خارج می شود که گاهی نمی توان واژه های آنرا به دليل رعايت عفت کلام در جائی تکرار کرد. وی بعدا بجرم نوشتن مقاله توهين آميزديگری بر عليه دولت وقت که علی سهيلی بود در اصفهان دستگير و زندانی می شود.

عجيب اينجاست که امداد های غيبی به سراغش می آيند و با دخالت هائی که در سازمان دادگستری میکنند او را آزاد کرده و قبول می کنند که تبعيد شود. و همان امداد های غيبی ترتيبی می دهند که اين شخص نه به سيرجان و بلوچستان و يا کنار درياچه نمک قم بلکه به تهران تبعيد شود!! ( مثل اينکه کسی را از کرج به پاريس تبعيد کنند!!). در اين هنگام برادرش هم که در شيراز شهردار بود برای پيوستن به او عازم اصفهان میشود. می گويند برادرش با انواع وسائل طلا و خروار ها نقره که در دوره شهرداری خود جمع آوری و يا دزديده بوده است به سمت اصفهان حرکت می کند.

بعد ازخلاصی از زندان و آمدن حسين فاطمی به تهران به همراه سه نفر سرمايه دار که دونفر به اسامی لطفعلی معدل شيرازی و مهدی نمازی اهل شيراز و يکنفر بنام حيدر علی امامی اهل اصفهان، با همکاری احمد دهقان که بعدا در "تهران مصور" کار می کرد شرکت انتشاراتی در تهران تشکيل می دهند و سيد حسين فاطمی را به عنوان مدير عامل واحمد دهقان را به عنوان مدير داخلی انتخاب می کنندو همان روزنامه باختر را در تهران منتشر می سازند. البته ناگفته نماند که سرمايه دار های انگليسی هم به آنها کمک مالی می رسانند!

آن سه نفر سرمايه دار بعد ها از اصفهان و شيراز به نمايندگی دوره چهاردهم مجلس شورای ملی انتخاب شدند. احمد دهقان را هم از شرکت بيرون کردند و تمام شرکت را مجانا به سين حسين فاطمی بخشيدند. در همان دوره چهاردهم نصرالله سيف پور فاطمی به عنوان نماينده نجف آباد اصفهان به مجلس رفت!

برای اينکه خوانندگان گرامی به وجود خصوصيت ابن الوقتی و بوقلمون صفتی آنهم در عاليترين حد ممکن در وجود حسين فاطمی پی ببرند، بی مناسبت نميداند که توجه آنان را به مطلب زير که توسط حسين فاطمی در سال 1319 بمناسبت سالگرد کودتای 1299 نوشته شده است جلب نمايد:

«صبح سوم اسفند که شمشير قهرمان اصلاحات ايران تار و پود بدبختی و افسردگی را از اطراف ملت خود دور ساخت، صبح سعادت و نيک بختی است. و اين همان صبحی است که بقدری مبارک دميد که تا صبح قيامت از نفسش بوی عبير آيد و عود. [واقعا آيا می توان تصور نمود که در قرن بيستم ميلادی کسی تملقی از اين بالا تر گفته باشد؟] بنای ايران نو و جوان در اين روز مسعود پی ريزی گرديد و اگر منصفانه [؟] بخواهيم قضاوت کنيم از آنروز ببعد تمام روز های ايران برای ملت ما روز تاريخی بشمار می رود، چون با هر حساب دقيقی حساب کنيم يک روز [توجه بفرمائيد حتی يکروز!!] را نميتوان در اين بيست سال بنظر آوريم که اين کشور در آن روز قدمی بطرف ترقی و تعالی بر نداشته باشد [!! وقعا آيا نبايد گفت که (حد همين است ثنا گوئی و بی شرمی را)؟]

روز سوم اسفند روز آغازعظمت و اقتدار يکی از دوره های اقتدار ايران است و ملت ايران اين روز را يکی از بزرگترين عيد های ملی و سپاهی و ارتشی خود دانشته و افتخار دارد که بنام تقديم بهترين احساسات خود بساحت شاهنشاه [يعنی رضا شاه پهلوی] شب وروز را جشن گرفته و به شادمانی مشغول باشند»

سيد حسين فاطمی شرح بالا را درچهارم اسفند در صفحه اول ستون سوم روزنامه باختر شماره 543 نوشته است.

همانطور که ملاحظه شد حسين فاطمی ضمن شرح مزبور تعريف و تمجيد از رضا شاه و ابراز تملق به وی سنگ تمام گذاشته است وی رضا شاه را «قهرمان اصلاحات ايران» و روز سوم اسفند 1299 را «روز آغاز عظمت و اقتدار يکی از دوره های اقتدار ايران» برشمرده است که هيج روزی در بيست سال بعد از آن روز را نميتوان يافت «که اين کشور در آن روز قدمی به طرف ترقی و تعالی بر نداشته باشد.»

تملق نويسی های بی شرمانه حسين فاطمی منحصر به همين نمونه بالا نيست وی اين روش را از ابتدای روزنامه نگاری خود تا شهريور ماه شوم 1320 ادامه داده و با اين طريق راه ترقيات آينده خود را هموار مينموده است.

و حالا متن بالا را با مقاله ديگری که همين شخص دقيقا يک سال بعد بمناسبت سالروز همان «صبح سعادت و نيکنامی و نيک بختی» که ملت ايران ْآنرا «يکی از بزرگترين عيد های ملی و سپاهی و ارتشی خود» می دانست نوشته است مقايسه کنيد و خود در ابن الوقتی و بوقلمون صفتی او قضاوت کنيد.

بطوريکه می دانيم شش ماه و اندی بعد از انتشار اين مقاله پر تملق بطور ناگهانی وضع ايران دگرگون شد و دول متفق آن زمان پس از اشغال ايران توسط لشکريان خود رضا شاه را از پادشاهی برکنار ساخته و او را از کشور خود به خارج بردند و خيانتکاران پست فطرت مانند حشرات موذی يکی پس از ديگری از هر بيغوله و سوراخ سر در آورده و بنزد بيگانگان اشغالگر به دريوزگی و خوش خدمتی پرداختند و در جهت تائيد اقدامات آنان نسبت به رضا شاه و رژيم سابق بنای فحاشی و تنقيد گذاشتند.

«... يک ديو مهيب خود سری و لجام گسيختگی بيست ساله گذشته همه چيز و همه کار ما را معيوب و خراب و ناقص کرده وملتی را بصورت عضوی فلج و فاسد بگوشه ای از گوشه های دنيا ساکت وآرام و بی فکر و بی مصرف افکنده است..» نقل از سرمقاله ستون يک صفحه اول روزنامه باختر شماره 606 مورخ 10 اسفند 1320.

اين دو نمونه روشن ازروش های کاملا متفاوت حسين فاطمی، قبل و بعد از کناره گيری رضا شاه و دليل غير قابل انکاری بر وقاحت مرد ابن الوقتی است که به آنچه می گفت و می نوشت ابدا معتقد نبوده و همواره سعی می کرد که نان را به نرخ روز و طبق دستورات صادره از طرف «ارباب» بخورد.

حسين فاطمی يکی از فحاش ترين روزنامه نگاران ارادتمند انگليس بود که اوج فحاشی و آزاد گوئی خود را در زمان علی سهيلی نخست وزير به نمايش می گذارد.

در زمانی که ايران توسط روسيه و انگليس اشغال بود و همه نمايندگان مجلس يا طرفدار روسيه و يا انگليس بودند و شايع است که مجلس 14 مجلس انگلستان بوده است!

سيد حسين فاطمی هر صبح قبل از اينکه از رختخواب پائين بيايد سر مقاله های توهين اميز و پر از فحاشی خود را می نوشت. علت اينکه سرمقاله های او بی اساس و بدون مدرک بود را ميتوان در رختخواب نويسی اين شخص دانست زيرا بدون مراجعه به هر نوع سندی در رختخواب هرزه نويسی و فحاشی می کرد.

مقاله هائی که در زمان نخست وزيری مهدی سهيلی نوشته در تاريخ ثبت است ومی توانند يکی از نمونه های آزادی قلم در ايران بحساب آيند.

وقتی انگليس متوجه شد که روسها در صدد تاسيس حزبی وابسته به کرملين هستند به فکر می افتد که به طريقی در مقابل حرکت روسها حزبی تاسيس کند. حسين فاطمی با کمک مصطفی فاتح که آماده هر نوع خيانت و ميهن فروشی بود در تاسيس حزب توده تلاش می کنند. فاتح يکی از کارمندان عاليرتبه شرکت نفت بود و حتی به شرکت نفت انگليس توصيه می کند که در مکاتبات پارسی از حـــــرف های « ب و پ» در مـــــقابل BP اســــتفاده کنند تــااز اينراه منافع British Petroleum انگليس محفوظ بماند.

ازديگر ياران فاتح، ايرج اسکندری، نورالدين کيانوری پسر شيخ مهدی کيانوری که پادو سفارت انگليس بود و تحت قيمومت فراماسونری قرار گرفته بود و همچنين همسر کيانوری مريم فرمانفرما دختر عبد الحسين فرمانفرما که وابستگی او به انگليس محرز است می توان نام برد که جزو موسسين حزب توده بشمار می روند.

پس از مدتی که حسين فاطمی با توده ای ها همکاری می کند متوجه می شود در آنجا پولی نيست و رو به سرمايه دار ها می کند و در سال 1324 در مهر ماه به عنوان نماينده کارفرمايان در کنفرانس بين المللی کار که در ژنو برگزار شده بود شرکت می کند. از قرار کارفرمايان و سرمايه داران اصفهانی به کمک دست های غيبی با پول و سرمايه ای که در اختيار داشتند هزينه سفر او را فراهم می کنند. وی دو هفته در سوئيس بود بعد به پاريس نقل مکان می کند و در گراند هتل پارس منزل می کند و سه سال در آنجا می ماند. اين شخص فرانسه نمی دانست ودر مدت اقامت به چه کاری مشغول بود سئوالی است که آقای مهدی شمشيری در گفتار آينده خود به آن جواب خواهند داد.

حسين فاطمی از پاريس دو نوع نامه به ايران ارسال میداشت يکی نامه هائی بود که برای خانواده اش بخصوص برادرانش که ارث پدری را در اختيار داشتند می نوشت که همه پر از سوز و گداز و بی پولی سخن می راند و ديگری نامه هائی که به ديگران می نوشت و راجع به انواع وسائل چاپ و شيرين کاری هائی که در فرانسه میکرد دادسخن ميداد.

مدير روزنامه ستاره آقای احمد ملکی در کارنامه و تاريخچه جبهه ملی می نويسد؛ وقتی بانک شاهی را منحل کردند و به اسناد آن رسيدگی شد معلوم شد بسياری پول هائی گرفته اند که يک سر آن به انگليس مربوط می شود. از جمله چک هائی بدست آمد که بنام حسين فاطمی صادر شده بود و تعداد آنها بسيار هم زياد بود. اين ها همه با ضافه بسياری اسناد ديگر که بعد از 25 امرداد بدست آمد ثابت می کند که حسين فاطمی بشدت وابسته به انگليس بود و درعامل بودن او نمی توان شک کرد.

خلاصه شده از گفتار راديوئی آقای مهدی شمشيری
ح-ک
نوامبر 25 – 2004
پنجم آذر ماه 1383 (2563)

اين بحث برای يک يا دو هفته ديگر ادامه خواهد داشت در اين فاصله توجه شما را به عکسی که در مورد آن بعدا گفتگو خواهد شد در تار نمای هزارو چهارصد سال گذاشته شده جلب می کنم.

Time line:

History of Iran starts 2500 years before Christ .

1160 years later Muslims occupied land of nobles, for over 1400 Iranians fought to deport the occupiers.

33 years ago they re-occupied our homeland. The Renaissance is on its way..!


Persian Kings

Cyrus 559-530 BC -29 years
Cambyses 530 BC -522 8 years
Darius 521-486 BC -35years
Xerxes 486-465 BC -21 years

       
 
It is up to the people of Iran, to form powerful resistance preventing dictatorship We believe that as long as there are people living in Iran, it is our responsibility to resist the injustice.

بر اين باور هستيم تا زمانی که در ايران زندگی هست، مسئوليت ما است تا در مقابل نا برابری ها مقاومت کنيم
We pledge alliance, with those who voice against religious regimes, terror, and welcome secularism, separation of religion and the state, we seek freedom and peace!
Home | Questions... | Mission | Before Islam | After Islam | After 1979 | History | Food for thought...| Koranic Verses| Cultural Rejuvenation-shafa | Salman Parsi & Mohammad -by shafa | What we support | Contact us
| N | O | , | T | O | , | R | E | L | I | G | I | O | N |